نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۳ ثانیه)
بدون عشق بی دینم...دو غزل عاشقانه
۱. زندگی
ني به بوي گل نه با باد بهاران زنده ام
زين چمن دردي بجان دارم كه با آن زنده ام
(زنده یاد عبدالقهار عاصی)
چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده میمانم
مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده میمانم
هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده میمانم
شرابی خانگی دائم رگم را گرم میدارد
که با سکرش زمستان تا زمستان زنده میمانم
بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم
۲-دل بری
معطلش نکن در این هیاهو
دل مرا ببر، به شرط چاقو
دل مرا ببر که برد با توست
که من گرفته ام به باختن خو
دو دل نشو، ببر،ببر، حلالت
خلاص! من گذشتم از تو و او
به هر طریق، میبری دلم را
به هر طریق، میکشی به هر سو
نگو نگو که رفته رنگ و رویش
ببین هنوز هم نرفته از رو
نسیم بی ملاحظه! دلم را
تو برده ای و خود نبرده ای بو
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?