نظام، علوم و دانش پزشکی


امام سجاد عليه السلام: حَقُّ رَعيَّتِكَ بِمِلْكِ النِّـكاحِ، فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه َ جَعَلَها سَكَنا وَ مُسْتَراحا وَ اُ نْسا وَ واقيَةً وَ كَذلِكَ كُلُّ واحِدٍ مِنْكُما يَجِبُ اَنْ يَحْمَدَ اللّه َ عَلى صاحِبِهِ وَ يَعْلَمَ اَنَّ ذلِكَ نِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَيْهِ وَ وَجَبَ اَنْ يُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللّه ِ وَ يُكْرِمَها وَ يَرْفَقَ بِها وَ اِنْ كانَ حَقُّكَ عَلَيْها اَغْلَظَ وَ طاعَتُكَ بِها اَ لْزَمَ فيما اَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ ما لَمْ تَـكُنْ مَعْصيَةً فَاِنَّ لَها حَقَّ الرَّحْمَةِ وَ الْمُؤانَسَةِ وَ مَوْضِعَ السُّكونِ اِلَيْها قَضاءَ اللَّذَّةِ الَّتى لابُدَّ مِنْ قَضائِها وَ ذلِكَ عَظيمٌ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ؛
حقّ زن آن است كه بدانى خداوند او را مايه آرامش و آسايش و همدم و پرستار تو قرار داده است، هم چنين بر هر يك از شما واجب است كه خداوند را به خاطر وجود ديگرى ستايش كند و بداند كه او نعمتى است كه خداوند ارزانى داشته و واجب است كه با نعمتِ خداوندى، رفتار نيك داشته باشد و او را گرامى بدارد و با او سازگارى كند و هر چند حقّ تو بر زنت بيشتر است و فرمان پذيرى از تو، در هر چه دوست مى دارى يا نمى پسندى، تا آن جا كه گناه نباشد، بر او لازم تر است، در هر حال او اين حق را دارد كه از تو مهربانى ببيند و از همدمى تو برخوردار شود، و حق دارد كه در برآوردن كامى كه به ناچار بايد برآورده شود، آرامش و آسايشش تأمين شود و اين حقى بس بزرگ است و هيچ نيرو و توانى جز به خداوند نيست.

امام سجاد عليه السلام : حَقُّ رَعيَّتِكَ بِمِلْكِ النِّـكاحِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه َ جَعَلَها سَكَنا وَ مُسْتَراحا وَ اُ نْسا وَ واقيَةً وَ كَذلِكَ كُلُّ واحِدٍ مِنْكُما يَجِبُ اَنْ يَحْمَدَ اللّه َ عَلى صاحِبِهِ وَ يَعْلَمَ اَنَّ ذلِكَنِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَيْهِ وَ وَجَبَ اَنْ يُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللّه ِ وَ يُكْرِمَها وَ يَرْفَقَ بِها وَ اِنْ كانَ حَقُّكَعَلَيْها اَغْلَظَ وَ طاعَتُكَ بِها اَ لْزَمَ فيما اَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ ما لَمْ تَـكُنْ مَعْصيَةً فَاِنَّ لَها حَقَّالرَّحْمَةِ وَ الْمُؤانَسَةِ وَ مَوْضِعَ السُّكونِ اِلَيْها قَضاءَ اللَّذَّةِ الَّتى لابُدَّ مِنْ قَضائِها وَ ذلِكَعَظيمٌ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ؛
حق زن آن است كه بدانى خداوند او را مايه آرامش و آسايش و همدم و پرستار توقرار داده است، هم چنين بر هر يك از شما واجب است كه خداوند را بخاطر وجودديگرى ستايش كند و بداند كه او نعمتى است كه خداوند ارزانى داشته و واجب است كهبا نعمتِ خداوندى رفتار نيك داشته باشد و او را گرامى بدارد و با او سازگارى كند و هرچند حق تو بر زنت بيشتر است و فرمان پذيرى از تو، در هر چه دوست مى دارى يانمى پسندى، تا آن جا كه گناه نباشد، بر او لازم تر است، در هر حال او اين حق را دارد كه ازتو مهربانى ببيند و از همدمى تو برخوردار شود، و حق دارد كه در برآوردن كامى كه بهناچار بايد برآورده شود، آرامش و آسايشش تأمين شود و اين حقى بس بزرگ است وهيچ نيرو و توانى جز به خداوند نيست.

عيسى عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنّهُ كما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فلا يَلتَذُّهُ مَع ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ ، كذلكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ و لا يَجِدُ حَلاوَتَها مَع ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ ، و كما يَلتَذُّ المَريضُ نَعتَ الطَّبيبِ العالِمِ بما يَرجو فيهِ مِن الشِّفاءِ فإذا ذَكرَ مَرارَةَ الدَّواءِ و طَعمَهُ كدَّرَ علَيهِ الشِّفاءَ ، كذلكَ أهلُ الدُّنيا يَلتَذّونَ بِبَهجَتِها و أنواعِ ما فيها ، فإذا ذَكَروا فَجأةَ المَوتِ كَدَّرَها علَيهِم و أفسَدَها .
به حق بگويمتان، همچنان كه شخص بيمار خوراك خوب و لذيذ را مى بيند، امّا از درد شديدى كه دارد از آن غذا لذّتى نمى برد، همچنين دنيادار با وجود عشق به مال و ثروت از عبادت لذّت نمى برد و شيرينى آن را نمى چشد و همچنان كه بيمار از توضيحات و نسخه پزشك كه در آن اميد شفا دارد لذّت مى برد، امّا چون تلخى دارو را به ياد مى آورد شفا در نظرش تيره و تار مى گردد، همچنين دنيا پرستان از زرق و برق دنيا و انواع نعمت هايى كه در آن است لذّت مى برند، امّا همين كه فرود آمدن ناگهانى مرگ را به ياد مى آورند، آن لذّت را بر آنها تيره و تباه مى سازد.

 
قالَ اللّه ُ تَعالى: «يا بَنى آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسجِدٍ وَكُلُوا وَاشرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إنَّهُ لايُحِبُ المُسْرِفينَ» اى فرزندان آدم! زينت (معنوى و مادى) خود را به هنگام رفتن به مسجد با خودبرداريد، و بخوريد و بياشاميد واسراف نكنيد، كه خداوند مسرفان را دوست نمى دارد. انسان داراى روح و جسم است. خداوند مهربان و خالق هستى براى هر دو جنبه انسان، برنامه ريزى كرده است و اراده كرده كه انسان از هر دو جهت سالم و پاك و پاكيزه باشد و در هر دو بعد دشد كند. از اينرو از آنچه براى روح و جسم زيان آور بوده دستور داده تا پرهيز كنيم و آنچه براى آنها مفيد بوده آنها را تجويز كرده بلكه دستور بهره بردارى از آن را داده است. در حديثى از امام هشتم عليه السلامچنين مى خوانيم: بدان كه خداى متعال هيچ خوردنى و آشاميدنى را تجويز نكرد جز آنچه كه منفعت و مصلحت انسان در آن بود. و هيچ چيزى را ممنوع و حرام اعلام نكرد مگر آنچه را كه در آن زيان و تباهى و هلاكت بود. و پس هرچه كه مفيد و تقويت كننده جسم و بدن باشد حلال است و هرچه كه زيان آور و از بين برنده قوت بدن يا قاتل انسان باشد حرام است. امروز با پيشرفت دانش پزشكى اهميت و در اولويت بودن پيشگيرى و بهداشت از درمان نيز براى همگان روشن و جاى هيچ ترديدى باقى نمانده است. خوشبختانه اسلام هم هزارو چهارصد سال پيش به بهداشت و پيشگيرى توجه خاصى كرده و دستورات بهداشتى گوناگونى را به بشريت داده تا بتواند جسم و بدن خود را سالم نگهدارد و با بدن سالم روحى سالمتر كسب كند تا سعادت دنيوى و اخروى را بدست آورد چرا كه: روح سالم در بدن سالم است. ما وقتى در برنامه هاى اسلام دقت و مطالعه كنيم به اين نتيجه مى رسيم كه خداوند مهربان در همه دستورها حتى در برنامه هاى عبادى همانند نماز و روزه توجه خاصى به بهداشت و پاكى و پاكيزگى داشته است و علاوه بر آنها رهنمودهايى هم بطور مستقيم در مورد بهداشت و پيشگيرى و پاكيزگى دارد كه قابل توجه است. مفسر بزرگ شيعه، مرحوم طبرسى در مجمع البيان نقل مى كند كه هارون الرشيد، طبيبى مسيحى داشت كه مهارت او در طب معروف بود. روزى اين طبيب به يكى از دانشمندان گفت: من در كتاب آسمانى شما چيزى از طب نمى يابم، در حالى كه دانش مفيد بر دوگونه است: علم اديان (روح) و علم ابدان، او در پاسخ چنين گفت: خداوند همه دستورهاى طبى را در نصف آيه اى از كتاب خويش آورده است: «كُلُوا وَاشرَبُوا وَلاتُسرِفُوا»يعنى بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد. و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز طبّ را در اين دستور خويش خلاصه كرده است: «المِعـدَةُ بَيتُ الأدواءِ وَالحِـميَةُ رَأسُ كُلِّ داءٍ وَأعْطِ كُلَّ بَدَنٍ ما عَـوَّدتَهُ» معده مركز همه بيماريها است، و امساك سرآمد همه داروهاست و به آنچه بدنت را عادت صحيح داده اى از آن دريغ مدار. طبيب مسيحى هنگامى كه اين سخن را شنيد گفت: «ما ترك كتابكم ولانبيّكم لجالينوس طبّاً» قرآن شما و پيامبرتان براى جالينوس (طبيب معروف) طبّى باقى نگذارده است. در اين نوشتار چهل حديث و يك آيه قرآنى بعنوان نمونه اى از اين دستور العمل ها را برگزيديم تا با بخشى از آنها آشناگرديم و قطره اى نمونه از درياى معارف اهل بيت باشد، با آرزوى سلامتى جسم و روح براى تمام انسانها. محمود شريفى بيست و دوّم ارديبهشت ماه ۱۳۸۵

مقام معظم رهبری ۱۳۹۴/۰۲/۱۲ شرح حدیث اخلاق | ضرورت توجه به گذر عمر و نزدیک شدن اجل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی می‌پردازند. جلسات درس خارج ایشان از سال ۱۳۶۹ تا کنون ادامه داشته و هم‌اکنون روزهای یکشنبه، دوشنبه و سه‌شنبه هر هفته در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله برگزار می‌گردد. «ضرورت توجه به گذر عمر و نزدیک شدن اجل» موضوع شرح حدیثی اخلاقی از حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام است که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن آن را منتشر می‌کند. متن بیانات معظم‌له که در این فیلم مشاهده می‌کنید به شرح زیر است: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله رب العالمین فِی الکَافِی عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِ‌السّلام(۱): «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ» إلَی قوله «تَعْمَلُونَ» حضرت، آیه‌ی مبارکه‌ی سوره‌ی جمعه را تلاوت کردند که «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(۲) و در ذیل آیه می‌فرمایند که: قال یُعَدُّ السِّنِین زندگی انسان اول به سال شمرده می‌شود؛ [می‌گویند] آقا! [فلانی] چند سالش است؟ چهل سال، پنجاه سال، هفتاد سال. سال‌ها شمرده می‌شود. ثم یُعَدُّ الشُّهُور بعد انسان به مرحله‌ای از بیماری یا فرتوتی می‌رسد که ماه‌ها را می‌شمرند؛ دیگر بحث سال نیست؛ بحث ماه است. گاهی پزشک به کسی می‌گوید که آقا! شما شش ماه دیگر زنده هستید، چهار ماه دیگر زنده هستید. ماه‌ها را می‌شمرند. ثُمَّ یُعَدُّ الأیّام بعد به مرحله‌ای می‌رسد انسان که دیگر ماه هم مطرح نیست؛ بحث این نیست که به ماه بعد برسد؛ بحث سر روز است. ده روز مانده، پنج روز مانده، پانزده روز مانده، این‌جوری محاسبه می‌کنند. ثُمَّ یُعَدُّ السّاعَات بعد حال انسان به جایی می‌رسد که دیگر روز هم معنی ندارد؛ در شرف رفتن است؛ ساعت‌ها را می‌شمرند. پنج ساعت مانده، سه ساعت مانده، این‌جوری گذر زمان زندگی انسان را حساب می‌کنند. ثُمَّ یُعَدُّ النَّفَس بعد نفس‌ها شماره می‌شود. این در حالی است که انسان در آن نفس‌های آخر است، انسان می‌فهمد و می‌بیند که این نفس‌ها دیگر دارد شمرده می‌شود و از کسی هم در آن دور و بر کاری ساخته نیست. این را باید به‌عنوان تذکر همه‌ی ما به یاد داشته باشیم. ۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۶ ۲) سوره‌ی مبارکه‌ی جمعه، آیه‌ی ۸ بگو: بى‌‌تردید آن مرگى که از آن مى‌‌گریزید با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانده مى‌‌شوید، پس شما را به آنچه (در دنیا) عمل مى‌‌کردید آگاه خواهد نمود. گزیده دیدار: شرح حدیث اخلاق | ضرورت توجه به گذر عمر و نزدیک شدن اجل با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید : کیفیت خوب و فرمت Mp۴ و با حجم ۲۶.۷ MB کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم ۱۶.۹ MB مناسب برای تلفن همراه و فرمت ۳gp و با حجم ۸.۱ MB همچنین برای استفاده این فیلم در سایت و یا وبلاگ خود می توانید از کد زیر استفاده کنید :
شرح حدیث اخلاق | ضرورت توجه به گذر عمر و نزدیک شدن اجل

 
درآمد بررسى رهنمودهاى پيشوايان اسلام درباره حقوق نوزاد ، نشان مى دهد كه كودك ، در آغاز تولّد ، هشت حق بر خانواده خود دارد .اين حقوق ، عبارت اند از : ۱ . بزرگداشت تولّد روزى كه خداوند متعال ، نعمتى به انسان عنايت كند ، «عيد» است و فرخنده و مبارك . نوزاد ، نعمت بزرگى براى خانواده است و جشن تولّد ، در حقيقت ، جشن سپاس گزارى از اين نعمت بزرگ الهى است و تهنيتِ گفتن آن و وليمه دادن براى بزرگداشت آن ، مطلوب است . جشن تولّد ، بزرگداشت روزى است كه نخستين نعمت الهى كه خلعت وجود است ، انسان را فرا مى گيرد و او با كمال عزّت و بزرگوارى ، ديده به جهان مى گشايد . پيامبر خدا از امام على عليه السلام پرسيد: «نخستين نعمتى كه خداوند به تو عنايت كرد ، چيست ؟ امام پاسخ داد : «نخستين نعمت الهى بر من ، اين است كه مرا آفريد ، در حالى كه چيز در خور ذكرى نبودم . بنا بر اين ، تكرار همه ساله جشن تولّد ، به منظور سپاس گزارى از نخستين نعمت الهى ، شايسته و نيكوست ، هرچند دليل خاصّى كه استحباب اين جشن را اثبات نمايد ، وجود ندارد ؛ مانند جشن تكليف . ۲ . غُسل دادن درباره غسل نوزاد ، چند نكته قابل توجّه است : الف ـ مقصود از اين غُسل ، شستشوى نوزاد نيست ؛ بلكه مقصود ، غُسل به مفهوم شرعى آن است . بنا بر اين ، كسى كه نوزاد را غُسل مى دهد ، بايد احكام غسل (مانند: قصد قربت و ترتيب) را رعايت نمايد . ب ـ استحباب اين غسل ، مشروط است به ضرر نداشتن آن براى كودك . ج ـ استحباب غسل نوزاد ، هنگام تولّد است و تأخير در آن ، تا دو سه روز ، مانعى ندارد . د ـ برخى از فقهاى گذشته ، غسل نوزاد را واجب دانسته اند . ۳ . اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد نكاتى كه در مورد اين اقدام قابل توجّه است ، اينهاست : الف ـ اذان ، بايد در گوش راست نوزاد گفته شود و اقامه ، در گوش چپ او . ب ـ هنگام گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد ، در برخى روايات ، پس از بلند شدن صداى طفل و در برخى ، قبل از افتادن ناف او ذكر شده است . ج ـ اين سنّت اسلامى ، حاكى از نقش آفرينى نخستين صداها در طبيعت كودك و تأثير آن در تربيت و سرنوشت اوست . ۴ . برداشتن كام كودك مقصود از اين عمل ، ماليدن مقدارى تربت سيّدالشهدا عليه السلام و آب فرات به كام نوزاد است . حكمت اين كار ، آن است كه حق طلبى ، عدالت خواهى و دوستى اهل بيت عليهم السلامدر آغاز زندگىدر جان كودك نفوذ كند ، چنان كه در برخى روايات به اين معنا اشاره شده است . در شمارى از روايات ، برداشتن كام كودك با آب باران ، آب گرم ، خرما و عسل نيز توصيه شده است و از اين رو ، در صورت امكان ، بهتر است قدرى عسل و خرما با كمى آب فرات يا آب باران مخلوط كنند و به كام كودك بمالند . اين رهنمود نيز نشان دهنده نقش نخستين خوردنى ها ، مانند نخستين شنيدنى ها ، در سرنوشت كودك است . ۵ . انتخاب نام نيكو در روايات اسلامى ، انتخاب نام نيكو براى نوزاد ، نخستين نيكى خانواده به فرزند ، شمرده شده است . شايسته است خانواده هاى مسلمان ، با بهره گيرى از رهنمودهاى پيشوايان خود ، بهترين نام را براى فرزندان خويش انتخاب نمايند . اين رهنمودها عبارت اند از : الف ـ خانواده ها مى تواند هر نام زيبايى را براى كودك خود ، انتخاب كنند ؛ ب ـ صادق ترين نام ها ، نام هايى است كه حاكى از عبوديت و پيوند انسان با آفريدگار خود باشد ؛ ج ـ بهترين نام ها ، نام انبياى الهى و پيشوايان دينى و بهتر از همه ، نام محمّد است ؛ د ـ كسانى كه خداوند متعال ، چهار فرزند پسر به آنها عنايت كرده ، نكوهيده است كه نام يكى از آنها را «محمّد» نگذارند ؛ ه ـ نام گذارى فرزند قبل از تولّد ، انجام شود و اگر معلوم نيست كه جنين ، دختر است يا پسر ، نامى كه با هر دو تناسب دارد ، انتخاب گردد . البته تغيير نام پس از تولّد مانعى ندارد ؛ و ـ نام گذارى پسر به «محمّد» تا هفت روز پس از تولّد ، و تغيير آن پس از گذشتن اين مدّت ، در صورت تمايل . ز ـ برخى نام ها مانند : محمّد و فاطمه ، به دليل ارتباط آنها با شخصيت هاى بزرگ اسلامى احترام ويژه اى دارند كه بايد رعايت گردد ؛ ح ـ نام هايى مانند : شهاب ، حريق ، حباب ، كلب ، فرار ، حرب و ظالم ، كه حاكى از شر و يا اشرارند مكروه است ؛ ط ـ نام هايى كه حاكى از خودستايى است يا هنگام نفى آنها در گفتگو فال بد زده مى شود (مانند : مبارك) ، نكوهيده شمرده شده است . ى ـ نام هايى كه شايسته خداوند متعال است (مانند : قدوس ، حَكَمْ ، وخالق) ، نبايد در نام گذارى مورد استفاده قرار گيرند و برخى ، اين گونه نام گذارى را تحريم كرده اند . ۶ . تراشيدن سرِ نوزاد مستحب است كه روز هفتم ولادت ، موهاى سر نوزاد ، تراشيده شود و هم وزن آن ، طلا يا نقره ، صدقه داده شود . در استحباب اين عمل ، تفاوتى ميان نوزد دختر و پسر نيست . ۷ . عقيقه كردن براى نوزاد عقيقه كردن ، عبارت است از ذبح گوسفند هنگام ولادت براى اطعام . نكاتى كه در اين بايد مورد توجّه قرار گيرد ، عبارت است از : الف ـ عقيقه كردن براى فرزند ، مستحبّ مؤكّد است ؛ بلكه برخى از فقها آن را واجب دانسته اند . ب ـ مستحب است براى پسر ، گوسفند نر عقيقه شود و براى دختر ، گوسفند ماده . ج ـ زمان عقيقه كردن ، روز هفتم ولادت است و اگر در آن تأخير بيفتد ، استحباب آن ساقط نمى شود ؛ بلكه اگر پدر و مادر براى فرزند عقيقه نكردند ، مستحب است شخص پس از بلوغ براى خود ، عقيقه كند . د ـ مستحب است كه گوشت عقيقه را ميان مؤمنان تقسيم كنند و از آنان بخواهند براى نوزاد ، دعا كنند ؛ ولى بهتر است عقيقه را بپزند و حدّاقل ، ده نفر از اهل ايمان را براى خوردن آن ، دعوت كنند تا از آن بخورند و براى نوزاد ، دعا نمايند . ه ـ مستحب است در تقسيم كردن گوشت عقيقه ، استخوان هاى آن را نشكنند و پا و ران ، بلكه يك چهارم آن را براى ماما بفرستند . و ـ براى پدر و مادر نوزاد و عائله پدر ، مكروه است از عقيقه نوزادشان بخورند و اين كراهت ، براى مادر نوزاد ، بيشتر است . ز ـ دعا كردن هنگام ذبح عقيقه ، مستحب است . دعاهايى كه در اين باره از اهل بيت عليهم السلاموارد شده ، بسيار است . ۸ . ختنه كردن نوزاد ختنه كردن پسر در روز هفتم ولادت ، مستحب است و تأخير آن تا هنگام بلوغ ، جايز است . احتياط ، آن است كه اولياى كودك ، او را قبل از بلوغ ختنه كنند ؛ امّا پس از بلوغ ، ختنه ، واجبِ فورى است و تأخير آن جايز نيست . همچنين ، مستحب است كه هنگام ختنه كودك ، دعاى مأثور خوانده شود .

 
خودسازى در جوانى امام خمينى: هر قدر در جوانى انسان مهذّب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذّب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مى شود و جنود ابليس در باطنِ انسان قوى، ممكن نيست ديگر . . . اگر هم ممكن باشد، بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. صحيفه نور، ج ۱، ص ۱۲۵ پيشگفتار نه از خاك فروتريم، كه بستر رويش نشويم، و نه از دانه كمتريم، كه نروييم و نشكفيم. از ما به عنوان بشر، خواسته اند كه با شناخت «قدر» خويش، «تقدير» را در مسير سعادت و صلاح خويش رقم زنيم. ولى چگونه؟ پيمودن راه پرسنگلاخ و پرپيچ و خم و پرخوف و خطر «تهذيب نفس» و «خودسازى»، هم معرفت مى طلبد، هم همّت، هم همراه، هم راهنما. شناخت دردهاى درونى و درمان آن ها، نيز آشنايى با رذايل اخلاقى و زدودن آن ها و معرفتِ فضايل اخلاقى و تقويت آن ها، از جمله اين «راه شناسى» هاست. تا كسى درد را نشناسد، چگونه درمانش خواهد كرد؟ و تا كسى نفس و عوالم تو در توى آن را نشناسد، چگونه به بالنده ساختن و پيراستن و رشد دادن آن توفيق خواهد يافت؟ مگر نه اين كه شناخت درد، نيمى از درمان است؟ به خصوص دردهاى روحى و امراض درونى و كژى هاى اخلاقى كه بسى حساس تر، ظريف تر، پنهان تر و صعب العلاج تر است، نياز به مربى و راهنما در آن ها بيشتر احساس مى شود و «طى اين مرحله، بى همرهى خضر»، چه بسا سالك و پوينده را به «ظلمات» بكشاند. لوح دل و دفتر جان، صاف و شفاف و نقش پذير است. دوستى ها و انس گرفتن ها نيز اثر گذار و نقش نگار. و... يادمان نرود كه گرايش نفس انسان به شر و گناه و بى قيدى، آسان تر، بى مانع تر و پر شتاب تر است. گفته اند كه: فراهم آوردن فضايل اخلاقى، مانند فرا رفتن به قله هاست و كسب رذايل، همچون سرازير شدن از بلندى و آن دشوار است و اين آسان. آن نياز به تلاش و مقاومت و ايستادگى دارد، اين خود به خود انجام پذير است و نيازى به قوّه قهريه نيست. آن جهاد است، اين قعود. آن برخاستن است، اين نشستن. آن فشار فوّاره است، اين چكيدن قطره. مگر نه اين كه نشستن و حرف هاى بى محتوا و پوچ زدن و غيبت كردن و شوخى هاى بى ثمر، با نفس انسان هماهنگ و دمسازتر است، اما كنترل زبان از بيهوده گويى، بستن گوش از شنيدن غيبت و لغويّات و حرف هاى حرام و بستن دهان از بهتان، دشوار است؟ اين، شاهد همان دشوارى در طريق جنت است. بهشت هم در پى تحمل همين دشوارى هاست. فضيلت هم ثمره همين گونه «مجاهده با نفس» است. رفتن به سوى گناه و نفسانيات، حركت در مسير باد و شنا در جهت موافق رود است. اما... مجاهده، پرهيز، كنترل، تقوا، مراقبت و كفّ نفس، تلاشى عظيم را مى طلبد و ايستادن رو در روى امواج را و حركت در جهت مخالف آب را، و تحمل صولت و شدت طوفان را. قله پيمايى دشوار است و رفتن به سمت سرازيرى و دره، آسان. رسيدن به قلّه كمالات و ملكات متعاليه هم، دست كمى از صعود به قلّه ندارد و «فتح قلّه كمال» در سايه رنج ها و زحمت هاى جانكاهى است كه در طول عمر بايد داشت. تمرين و ممارست، همان گونه كه در ورزش هاى بدنى براى تندرستى و نشاط جسمى لازم است، در مسير «تربيت روح» هم ضرورى است. براى سلامت روح و عافيت جان و تقويت صفات نيك هم بايد تمرين اخلاقى و رياضت نفسانى داشت، تا آن ملكه هاى فضيلت و اخلاق، حفظ شود و رشد يابد. هيچ كس نيست كه نخواهد خوب و پاك و مهذب باشد، ولى عمده دشوارى در اراده جدّى نسبت به اين موضوع و داشتن برنامه براى پاك زيستى و تهذيب نفس است. خيلى ها پيش از «شناخت نفس» مى خواهند به اصلاح و تهذيب آن بپردازند، كه نمى توانند. خيلى ها هم «درد»ها را نمى شناسند تا درمان كنند. بايد درد را «درد» دانست تا به فكر مداوا بود. اگر كسى نپذيرد كه بيمار است، چگونه انگيزه مداوا پيدا خواهد كرد؟ گناه نوعى بيمارى روحى است. همه رذايل اخلاقى نشانه گرفتارى روح آدمى به ويروس هاى خطرناك اخلاقى است. نيّت فاسد، عمل فاسد در پى دارد و از درون آلوده، كارهاى ناشايست بروز مى كند. مثلاً تكبر، عُجب، ريا، حسد، تعصب، عناد، بخل، غرور، نمونه هايى از اين بيمارى هاست. درد بزرگ تر از خود اين بيمارى ها، «احساس نكردن درد»، يا «درد نداشتن» اين بيمارى هاست. اگر حسن نكنيم كه مريضيم، به پزشك هم مراجعه نمى كنيم و چه خسارتى از اين بالاتر؟! شيوه ابليس، پنهان كردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و كتمان بيمارى اخلاقى بشر است، تا به فكر اصلاح نفس نيفتد و پيوسته به عنوان طعمه اى در اختيار شيطان بماند. اصلاح نفس، پس از شناخت نفس و رذايلى است كه به عنوان «طعمه ابليس» در روح و جان ما ريشه مى دواند. بايد دقيق تر به خودمان بنگريم و ارزياب نيّات و اعمال و روحيات خويش باشيم. تا دل و درون پاك نشود و وجود ما صيقل نخورد، فروغ «معرفه اللّه » هم بر آن نخواهد تابيد. وقتى غبارى از رذايل بر چهره جانمان نشسته و حجاب غفلت بر سراچه جانمان آويخته است، چه انتظارى كه آن «شهود»ها و «جلوه»ها دست دهد و آن «علم اليقين»ها حاصل آيد؟ فرشته معرفت، هرگز در خانه دل و در مأواى قلبى كه جايگاه خوك شهوت و گرگ كينه و سگ هار غضب است، فرود نمى آيد. اين مرحله، جهاد با نفس مى طلبد. اگر دل را از غرور و عجب و خودخواهى و خودبينى پاك كنيم، زمينه ساز تابش آن نور خواهيم بود. آلودگى درونى، غبار چهره جان است. آينه غبار گرفته، چهره اى تيره و غير شفاف نشانتان مى دهد. راهى نيست جز زدودن گرد و غبار از سيماى آينه، تا بتواند جلوه گاه نور گردد. قدرت اراده و انتخاب، مى تواند معجزه كند، به شرط آن كه انسان از اين نعمت الهى و وديعه ربّانى بهره شايسته ببرد و بذر وجود را به برگ و بار بنشاند. مى دانيم كه خشم و غضب، قابل كنترل است و جايگزين آن «حلم» است. شهوت و غريزه جنسى را هم مى توان با تقوا مهار كرد و به «عفاف» رسيد. حرص و طمع را هم مى توان با مناعت طبع به بند كشيد و بر اريكه «قناعت» تكيه زد. بخل و حسد را هم مى توان درمان كرد و از دام دنيازدگى رست. نفس سركش را هم مى توان رام ساخت و به جاى «اسير نفس» شدن، «امير نفس» شد. دل هم مى تواند خانه يك دلبر باشد و اسير يك محبت شود. مى توان به جاى همه ترس ها، فقط «ترس از خدا» را نشاند و به جاى همه اميدها تنها «اميد به خدا» را داشت و بين دو حالت خوف و رجا چنان زيست كه نه آن يأس آورد و نه اين غرور. با «محاسبه» و «مراقبه» مى توان بر عملكرد خويش نظارت داشت و از غفلت رها شد. مى توان تفكر و ذكر ياد خدا را همچون مشعلى فروزان در راه تاريك و پر خطر زندگى فراراه گرفت. مى توان از نيمه راه فساد و بدى برگشت. مى توان از «پل توبه» عبور كرد و به «وادى رحمت» قدم گذاشت. اين همه «مى توان» و «مى شود» پيش روى ماست. ولى با كدام نيرو بايد اين گزينه ها را به جاى تيرگى و معصيت و غفلت و غرور و ريا و يأس و دنيازدگى و حرص برگزيد؟ شناختِ «ارزش وجودى» به انسان اين توان را مى بخشد كه خود را به تباهى نكشد و به پستى تن ندهد. هيچ كس هم به اندازه خود انسان، مسؤول خودسازى و تهذيب درون نيست. * * * درياى مواج و پرگوهر احاديث اهل بيت عليهم السلام سرشار از رهنمودها، حكمتها و مواعظى است كه در بر دارنده بهترين دستورالعمل ها براى «خودسازى» است. انتخاب چهل گوهر از اين اقيانوس گهربار، واقعاً دشوار است. آنچه به عنوان «چهل حديث خودسازى» پيش رو داريد، قطره اى از اين درياست كه تقديم شما مى شود. باشد كه به قطره قناعت نكنيد و در پى دريا باشيد. قم ـ جواد محدثى بهار ۱۳۸۱

۱ ۲ ۳ بعدی
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?