نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۶ ثانیه)
ناکجا
من و شعر وجوبار
رفتیم و رفتیم
به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر
نه جای پای کس بود
و نه آشنا بود
درختان به آیین دیگر
و
مرغان به آیین دیگر
صدایی که می آمد از دور
صدای خدا بود
رها بود
به هنگام پرواز
از روی باغی به باغی
کسی زیر بال پرستو و پروانه ها را
نمی کرد تفتیش
شقایق
ز طوفان نمی گشت خاموش
چراغش همیشه پر از روشنا بود
نمی دانم آنجا کجا بود
نمی دانم آنجا کجا بود
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?