نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۵ ثانیه)
دو پیکر
از ترکش جوزا به حکم آسمان تیری فرو افتاد
تیری که چون بشکست نیمش بر بهاران خورد
نیمش به تابستان
من در میان این دو فصل نیمه جان زادم
تقویم می داند
که در آن نیمه ی خرداد
چون ساعت تقدیر زنگ نیمه شب را زد
ناگاه طوفانی پدید آمد
در غرش تندر فروپیچید فریادم
آری ، بدین سان ، نیم قرنی پیش ازین دوران
بر صفحه ی قرآن تبرک یافت میلادم
تکرار لفظ نیمه را در طالعم بنگر
تا نیک دریابی که من هم نیمی از خویشم
در جستجوی نیمه ای دیگر
اما غم آنم نیمه خواهد داد بر بادم
من ، نیمه ای دارم که با من نیست
آن نیمه ، آیا در کدامین قرن
یا درکدامین فصل
یا در کدامین شب ، کدامین روز خواهد زیست ؟
تقویم می داند که من فرزند خردادم
خرداد را با برف نسبت نیست
چونان که شب را با
سحرگاهان
اما بیاض موی من در محضر آیینه می گوید
در نیمه ی خرداد ماهان نیمه شب هر سال
حتی به هنگامی که رنگ آسمان آبی است
برفی هراس انگیز می بارد
موی سپید من نمی داند
کاین برف بی هنگام شاید از شبی دیگر
از آسمان و کوکبی دیگر
از نیمه ی پنهان من پیغام می آرد
پیغام او ، پاکی است یا پیری ؟
این را ، به خاموشی من از آیینه می پرسم
او با نگاه خیره اش رندانه می کوشد
تا پرسش چشم مرا بیهوده انگارد
اما ، دل بیدار من در سینه می گوید
این نکته از من پرس
پیغام آن نادیده هم پیری است هم پاکی
در پیری اش اوج خردمندی است
در پاکی اش پهنای افلاکی
پیغام او ، الهام خلاق خداوندی است
در بهترین اندیشه ی خاکی
او از تو پنهان است لیکن شوق دیدار تو را دارد
ای واقف اسرار ناپیدا ! بگو با من
کان نیمه ی پنهان
آیا تواند شد زمانی روبرو با من ؟
آیا پس از برفی که مویم را ز تاریکی تواند شست
آیا در انواری که بعد از برف خواهد تافت
من نیمه ی خود را توانم یافت ؟
آیا توانم یافت ؟
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?