نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۳ ثانیه)
شعر یکشنبه
عصر غم انگیزیست .
یک عصر پاییزیست .
من هستم و تقویم روی میز و نازی - گربه ی زردم -
پایان شعر دیشبم را زیر لب آهسته می خوانم :
« هر لحظه می میرم
هزاران بار
مرگی که یکبارم رهاند ،
آه،
این هم امیدیست »
نیلوفرین دودی ز پیپم در فضای تنگ می میرد .
در خاطرم طرح سوالی رنگ می گیرد :
- در پایان شعرم گر نه این بود .
- آغاز شعرم گر سرودی از حکایتهای نغز و دلنشین بود ؟
گویی طنین خنده ام در گوشهای
خوابناک گربه می ریزد .
او ،
بیمناک از خواب می خیزد .
عصر غم انگیزیست .
یک عصر پاییزیست .
منهستم و تقویم روی میز و نازی - گربه ی زردم -
بر می گشایم برگی از تقویم
در زیر شعرم می نویسم :
یکشنبه شب
بیست و یک آذر
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?