نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۱ ثانیه)
اما تو با نیامدنت نیز حاضری
تقویم، شرمسار هزاران نیامدن
یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن این قصه مال توست، بیا مهربان‏ترین!
کاری بکن، چقدر به میدان نیامدن؟ این خانۀ پر از گلِ پژمرده هم هنوز
عادت نکرده است به مهمان نیامدن باران بدونِ آمدنش نیست بی گمان
مرگ است در تصور باران، نیامدن اما تو با نیامدنت نیز حاضری
کم نیست از تو چیزی از این‏‎سان نیامدن اشیاء خانه جملۀ تاریکِ رفتن‎‏اند:
آیینه، عکس، پنجره، گلدان، نیامدن...
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?