نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۶ ثانیه)
مقدمه همواره عشق
متن زیر را که مقدمه ی همواره عشق است مطالعه نمایید و گفتنی های تان را در میان بگذارید. امیدوارم راهنمایی های شما پیش از انتشار مجموعه بتواند باعث بهبود آن شود.
سخن گفتن از عشق به منزله ی یکی از بسیط ترین منظورات عوالم انسانی می تواند یکی از چالش برانگیز ترین موضوعات مورد بحث باشد. سلسله جنبان تمامی دل مشغولی های آدمی از ابتدای تاریخ بشری تا امروز و همیشه عشق بوده است.
شعر نیز در جاودانه کردن موضوع مزبور بیش از سایر هنرها به ایفای نقش پرداخته است. در روزگاری که هنوز خبری از هنرهای مدرن نبوده و هنرهای موجود نیز به دلایل کم توجهی سیستم های حاکم و... در حاشیه بوده اند، شعر یک تنه پای به میدان نهاده و محملی شده است برای انتقال عشق های پر ماجرای آن روزگاران به زمانه های پس از خود.
و اما مجموعه ی پیش رو نمایه ای ست از هزاران دیدگاه موجود شاعران امروز در باب عشق و تغزل.
منکر این موضوع نیستم که به هر حال سلایق و علایق شخصی همواره در گزینش مجموعه هایی این چنینی دخیل بوده و نقش تعیین کننده دارند منتها ذکر این موضوع نیز لازم است که سعی ام بر این بوده در این گزینش ها با در نظر گرفتن تمام نحله ها و جریان های ادبی رایج مجموعه ای کامل و جامع ارائه دهم. در مجموعه ی پیش رو با آثاری مواجه خواهید شد که در بردارنده ی دیدگاه های متنوع آدمی در حوزه های گونه گون علوم انسانی ست. پی رنگ تمام این شعرها به اتفاق عشق است اما نه عشق مجرد. بلکه عشقی که در جامعه ی امروزی با سیاست عجین شده است؛ عشقی که غم نان دارد؛ عشقی که دغدغه ی اجتماع دارد و عشقی که راوی تغزلی ست زمینی اما پاک. گستردگی عشق و ادغام موضوعات مختلف با یکدیگر از عشق های امروزین عشقی بزرگ ساخته است که محدود به یک بعد نمانده و از همین روی است که شعر عاشقانه ی ما می تواند شعری سیاسی باشد؛ از آن گونه که شعر شاملو هست مثلا!
شاید بیراه نباشد اگر این مجموعه را از میان سری مجموعه صد تایی های نشر سپیده باوران پر چالش ترین و در امر گزینش مشکل ترین آن ها بدانیم. دلیلش نیز گستردگی مقوله ی شعر عاشقانه است که در دوران معاصر، همین دامنه ی عاشقانه سرایی خود به چند زیر مجموعه انشعاب یافته و موضوعی که در سیر ادبیات گذشته به تقریب وحدت موضوع داشته امروزه خود دربرگیرنده ی چندین موضوع دیگر گشته است. شعر عاشقانه در روزگار ما بند از پا گسسته و چنان گسترش یافته که در یکایک عرصه های انسانی حضور چشم گیرش غیر قابل کتمان می نماید. تلفیق عشق با حماسه و سیاست و اجتماع و فلسفه و ... همه و همه از عشق جامی جهان نما ساخته که هرکه در وی نظر اندازد ناگزیر از مشاهده ی تمام رسته های مورد تبیین در جامعه ی انسان امروز خواهد بود.
از همین روی است که در بند بند شعرهای تغزلی معاصر نیز باید انتظار ورود مضامینی به جز عشق را داشت. شعرهایی با درون مایه ی عشق اما آمیخته با دیگر دغدغه های انسان مدرن. ازین روی است که شاعر هم روزگار ما بانگ برمی آرد:
پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی است
که آزادی را
به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟-
احمد شاملو/ ابراهیم در آتش
در شعر امروز، شاعر عاشقانه های خویش را با مسائل وطنی و حتی مسائل سیاسی پیرامون خود پیوند می زند. محور اساسی تغزّل های اجتماعی شاعر امروز انسان است. به انسان، به دور از جنسیّت و مرزهای جغرافیاییش می اندیشد و شعرش را تجلی گاه عواطف و دغدغه های او قرار می دهد.
و یا اگر در دیگرجای می موید:
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست
از روزن عشق به اجتماع افسرده ای پرداخته است که مجاورت با یک یک انسان های بی دردش برای وی بغضی دردناک به شمار می آید.
عاشقانه های عصر ما بر خلاف عاشقانه های کلاسیک، غیر قابل پیش بینی هستند. در عشق های کلاسیک همواره معشوق است که فاتحانه به عاشقی که زار و نزار به زیر پایش افتاده می نگرد و لبخندی توام از رضایت بر لب دارد. آن نوع روایت نیز البته در جای خویش مورد بحث است. منتها در همین فرصت به اختصار عرض می کنم که یکی از عوامل تاثیر گذار در این داستان تاثیر پذیری عشق از عرفان و پیوند ناگسستنی این دو از یکیدیگر بوده است. طبیعتا زمانی که معشوق نمادی از حضرت دوست یا همان معشوق ازلی-ابدی باشد عاشق چاره ای جز جبهه سایی بر خاک پاک کوی وی نخواهد داشت.
در شعر امروز اما در برخی موارد ماجرا تغییر کرده و رویکرد شاعر به عشق دستخوش تغییراتی بنیادین شده است. عرفان و عشق به دلیل گستردگی و رشد و نمو هر یک راهی جدا در پیش گرفته اند و شاید از همین روی است که در ادبیات معاصر با مناجات نامه و الهی نامه هایی به سبک گذشته رو به رو نمی شویم.
رشته کلام را از دست ندهیم که کم نیز نیستند شاعرانی که امروزه به همان صورت کلاسیک به روایت های خطی و نگارش های تکرار شده می پردازند. این ابیات را نیز بگویم که بعدها محکوم به تکراری خواندن عشق نشوم؛ چرا که مبحث حقیر در این گفته نوع روایت از عشق است و نه خود عشق:
یکی عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یا:
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است
سعی بنده در این مجموعه دست یافتن به یک جمهوری ادبی ست بدان معنا که تمام زوایای دید و کلیه ی جریان های موجود در ۴ دهه ی گذشته بتوانند به صورت مسالمت آمیز و دوستانه در کنار هم قرار بگیرند. برخی دوستان با مطالعه ی نسخه ی ابتدایی همواره عشق، با پرداختن به برخی جریان ها و ذکر نام پیشروان آن ها مخالف بودند. دلیل ایشان نیز کم رغبتی مخاطب امروز برای مطالعه ی آن آثار بود.
من اما نظری متفاوت دارم:
یک اینکه معتقدم کم رغبتی مخاطب توجیه خوبی برای چشم فرو بستن بر جریان های عمده ی ادبی نیست ولو این که امروز تعداد این مخاطبان اندک باشد.
دو این که هدف بنده از گزینش این آثار و جمع آوری آن خوش آمد مخاطب نیست بلکه هدفی فراتر از فروش کتاب داشته ام که همانا تحلیل و انجام کاری تحقیقی بوده است.
و اما در مورد انتخاب هایم به توضیح برخی گفتنی ها می پردازم.
معیار بنده برای گزینش در وهله ی نخست اشتهار یک شاعر در عاشقانه سرایی بوده است. هستند شاعران بسیاری که شهرت شان به تنهایی برابر است با شهرت نیمی از شاعران موجود در همین دفتر منتهای مراتب اشتهار ایشان نه به خاطر سرایش عاشقانه های مقبول است و حق این است که شهرت معیار ناثوابی ست. شعر آن دسته را می توان در دیگر مجموعه ی صد تایی ها آورد و جایگاه شان را شناساند. چه دلیلی دارد که شاعری مانند سید حسن حسینی که به شعرهای پرشور انقلابی و مذهبی شناخته می شود، به صرف سرایش یکی دو شعر گیرم عاشقانه حتما در این دفتر نیز حضور داشته باشد؟
به استثنای تعداد معدودی از شعرا، از دیگران به آوردن یک شعر بسنده شده است. فکر می کنم عدالت به این صورت اجرا می شد که برای شعرایی نظیر شاملو و منزوی جایگاهی ویژه در مقایسه با شعرای جوان تر قائل شویم.
البته در مورد قالب رباعی به گونه ای دیگر عمل کرده ایم و از قاعده ی هر شعر به منزله ی یکی از این صد شعر عدول کرده ایم. در واقع دریغ مان آمده است که از رباعی سرایان خوب هم روزگارمان تنها به آوردن یک رباعی اکتفا کنیم و به همین دلیل از هر رباعی سرا به ذکر دو رباعی پرداخته ایم. منتها هر دو رباعی را در حکم یک شعر به شمار آورده ایم تا بتوان اثر بیشتری از ایشان در مجموعه جای داد. این را نیز بگذارید به پای اختیارات شاعری!
گاه نیز ترجیح داده ام از ذکر شعرهای معروف یک شاعر خودداری کنم و به ذکر شعری دیگر از وی که کمتر مجال بروز و ظهور یافته و در سایه ی همان شعرمعروف قرار گرفته است بپردازم. این نکته را نیز یادآور شوم که الزاما معروف ترین اثر یک هنرمند همواره بهترین و ماندگارترین آن ها نیست. به طور مثال شعر کوچه از فریدون مشیری که معرف حضور شما هست از آن دسته آثار است که در ذهن و ضمیر هر مخاطبی جا خوش کرده است و با چنین اوصافی ترجیح دادیم از بازآوری آن اجتناب کرده و این فرصت را در اختیار شعر دیگری از وی قرار دهیم.
چنان که مشاهده می فرمایید، در انتخاب ها شعریت ملاک بوده است و از بند قالب رها عمل کرده ایم. چنان که در این دفتر هم سپید و نیمایی مشاهده می فرمایید هم غزل و قصیده. هستند شعرایی نیز مانند اخوان ثالث که به سرایش در یک قالب محدود نمانده اند اما به ذکر خیر آن دسته از آثارشان دست زده ایم که اشتهارشان را مدیون سرایش شعرهای بهترشان در آن قالب هستند.
باید در این بند از این مکتوب نکته ای مهم را با شما در میان بگذارم و آن هم این که در انتخاب ها به این صورت عمل نموده ام که از هر دوره ی ادبی بهترین های آن دوره را انتخاب نموده ام. پس ممکن است فلان شاعر از دهه ی شصت دارای آثاری فاخرتر و شایسته تر از فلان شاعر جوان دهه ی نود داشته باشد؛ منتها نکته این جاست که همان شاعر دهه ی شصت در مقایسه با هم دوره های خویش کنار گذاشته شده است.
بی هیچ شبهه باید اذعان داشت که این دفتر می توانست بهتر از اینی باشد که پیش روی شماست. ذوق و سلیقه، نوع نگرش حقیر به مقوله ی ادبیات عاشقانه، دریافت حس نوستالوژیک از برخی اشعار و سطح سواد و شناخت، همه دست به دست یکدیگر دادند تا در نهایت برآیند این عناصر در دفتری به نام همواره عشق گرد آیند.
در بدو امر، بنده بر مبنای تاخیر و تقدم زمانی دست به صفحه بندی آثار زدم. چرا که معتقدم حروف الفبا نمی توانند در این مورد یاری دهنده باشند و اگر جبر الفبایی و هنجارهای از پیش تعریف شده ی نشر سپیده باوران در انتشار سلسله ی صدتایی ها نبود، چینش اشعار مطابق نظر نگارنده اعمال می شد. ترتیب اشعار نخست بر اساس سیر پیدایش جریان های ادبی و بر مبنای تقدم و تاخر آن ها بود. در آن صورت هم رعایت کسوت می شد و هم این که به نوعی انتساب شعرهای گونه گون به جریان های رایج این چند دهه از دیدگاه گردآورنده مشخص می گردید و خواننده ناخودآگاه با چگونگی و کم و کیف به وقوع پیوستن جریان های ادبی معاصر آشنا می شد.
منتها ناشر محترم تاکید داشت که چون در مجموعه های صد تایی پیش از این، همین قانون حروف الفبا رعایت شده است، ناگزیریم که در این دفتر نیز بر همان منوال عمل کنیم. توضیحات بنده نیز گویا اثر نداشت و در نهایت قرار شد که آثار بر مبنای حروف الفبا صفحه بندی شود.
بنده نیز ضمن ادای احترام به نظر ایشان بر خود فرض دانستم این نکته را با مخاطبان ارجمند در میان بگذارم.
در پایان بر خود فرض می دانم از همه ی عزیزانی که نکاتی را در جهت بهتر شدن گزینش ها گوشزد نمودند تشکر نموده و این نکته را نیز اضافه کنم که کماکان منتظر پیشنهاد های سازنده ی شما مخاطبان آگاه هستم چرا که درست است که این نخستین مجموعه ی گزینشی بنده است منتها شاید آخرین نباشد.
این هم نشانی های مجازی و حقیقی حقیر:
خراسان رضوی، نیشابور، صندوق پستی ۹۶۵ علیرضا بدیع
Alireza_badia@yahoo.com
www.alefbi.persianblog.ir
علیرضا بدیع
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?