نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۳ ثانیه)
اولین برگ سفرنامه باران
با احترام به پیشگاه علامه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
درآخرین دیداری که حدود شش ماه پیش به اتفاق چند تن از دوستان شاعربا استاد محمد رضا شفیعی کدکنی داشتم، ذکر خیری از مصطفی علی پورکردم و نمونه هایی از شعر اورا برای دکتر خواندم و ایشان هم گفتند کتاب "زبان شعر امروز" علی پور را درکتابخانه دانشگاه پرینستون دیده اند و مروری برآن داشته اندو در پایان دیدار شماره تلفن علی پور را از من خواستند، دوسه روز بعد مصطفی علی پور با من تماس گرفت و با شور و شعفی زایدالوصف گفت :باور میکنی دکتر شفیعی کدکنی با من تماس گرفتند و مرا مورد تفقد و تشویق قرار دادند و اظهار تمایل کردند که در نوبت بعد که به دیدارشان می روید من هم حضور داشته باشم،گفتم باور میکنم ، چون از این بزرگواری ها و شاگرد نوازی ها بسیار تا بسیار از ایشان دیده ام،با این وصف مصطفی علی پور بهانه ای شد تا یکی دو ماه بعد با دکتر تماس بگیرم و درخواست وقت دیگری برای دیدار با ایشان داشته باشم که چند ماهی طول کشید تا بلاخره شامگاه پنجم دیماه گذشته توفیق دست داد و به اتفاق جناب محمد علی بهمنی ،سعید بیابانکی،سینا علیمحمدی،رضا حمیدی و بهانه اصلی این دیدار،مصطفی علی پور ، شرفیاب محضر نورانی استاد شدیم،استاد با چهره ای گشاده و سرشار از طراوت و مهر مارا پذیرفتند و از خاطراتشان گفتند و از شعر و فرهنگ و تمدن و معرفت،و ازما در رابطه با شعر و شاعران جوان و کتاب های شعری که این سال ها منتشر شده پرسیدند و در ضمن صحبت های صمیمی و از سر مهر خویش،پیشنهادهایی را برای بهبود وضع شعر ارائه کردند،در بخشی از رهنمودها، پیشنهاد کردند ازبین شاعرانی که اولین مجموعه شعرشان را پس از سال ۱۳۵۷ منتشر کرده اند گزیده مرجعی در دست نیست و لازم است این کار انجام شود و افزودند برخی از این شاعران مانند قیصر امین‌پور از چهره‌های درخشان شعر معاصر هستندو تدوین چنین اثری در ارتباط با شعر ۳۰ ساله اخیر باعث می‌شود تا معدل شعر در دوران پس از پیروزی انقلاب مشخص شود،ایشان به شروطی هم برای تدوین چنین اثری اشاره کردند، از جمله این که برای انتخاب آثار، یک مجموعه از استادان و منتقدان با همدلی و به دور ازهر حب و بغضی باید جمع شوند و فقط شعر را مبنا قرار دهند
و افزودند:"انتشار چنین اثری به همان میزان که خواندنی است، می‌تواند دردسرآفرین هم باشد، اما باید توجه داشت در صورت عبور از مانع‌هاست که یک اثر و یک کار ارزش پیدا می‌کند و اصلا شعر خوب شعری است که شاعرش از موانع عبور کرده باشد" در بخش دیگری از صحبت های صمیمی به نکته ای اشاره کردند و فرمودند:
"من نمی‌دانم این فرهنگ یا تلقی یا برداشت از کجا آمده است که شاعر و هنرمند باید شلخته، بی‌نظم و... باشد.، شما نگاه کنید امثال تی اس الیوت، پل والری، ریلکه و... اینها بزرگان شعر جهان هستند و من زندگی و آثار همه اینها را مطالعه کرده​ام. پل والری یا الیوت مانند یک ساعت منظم بودند و شبیه یک مدیر وزارتخانه برای هر دقیقه‌شان برنامه داشتند.
من نمونه برجسته نظمی که دکترازآن سخن گفتند و برای همه شاعران ضروری دانستنتدرا دررفتارخودشان سراغ دارم و شاید یکی از دلایل توفیق استاد محمد رضا شفیعی کدکنی هم در شعر و هم در تحقیق ها و پژوهش های گرانسنگ ،مرهون این نظم باشد،مشتاقم در پایان این ذکر خاطره و عرض ارادت ،مروری داشته باشم بریکی از برجسته ترین وجوه شعر استاد که از دلبسته ترين شاعران به پيشينه ها و پشتوانه های فرهنگي اين مرز و بوم است و هيچ شعری از ایشان را نمی توان سراغ گرفت که پشت گرم اين مبانی ارزشمند نباشد.
شفيعی نه تنها در شدت بهره مندی از مبانی عرفان در جريان شعر معاصر چهره ای بي نظير است که در کيفيت بهره مندی از اين مبانی نيز ويژگی های خاص خودش را دارد. ايده های معرفتی و فلسفی و حکيمانه ، الهام بخش شعرهای شفيعی اند، تمام شعر پيرامون همان ايده ها مي چرخد و محورهای افقی و عمودی مستحکم و منسجم خويش را در پرتوی مغناطيس همان ايده ها پيدا میکند و به کمال مي رسد.
آشکارترين جلوه وابستگی و دلبستگی شفيعی به ميراث فرهنگی و معرفتی و اساطيری اين سرزمين ، در عناوين شعرهايش نمود پيدا مي کند..
اين عناوين گاه نام شخصيت های مشهور يا نام کتابی مشهور يا عبارت يا مضمون معرفتي مشهوری از اين شخصيت هاست ؛ عناوينی چون بار امانت ، هفت خوانی ديگر، نور زيتونی، آيينه جم ، محاکمه فضل الله حروفی، حلاج، مزمور، آواره يمگان ، شطح، معراج نامه، اضطراب ابراهيم ، سيمرغ و... نشان از اين دلبستگی دارند.
بهره مندی های شفيعی از پشتوانه های فرهنگ و اساطير و عرفان ، محدود به ذکر اصطلاحات يا استفاده تلميحی از آنها نمي شود. او اين مفاهيم را از دل تاريخ به عرصه دغدغه های امروز انسان مي کشاند و در رستاخيزی شورآفرين حياتی دوباره مي بخشد.
حلاج در آيينه شعر شفيعی دوباره نمايان مي شود در حالی که کماکان سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست ،حلاج در شعر شفيعی هنوز بر دار است و کماکان شحنه های پير از مرده او پرهيز مي کنند و هنوز نام عاشقانه او نجوای لحظات مستی و راستی رندان سينه چاک نيشابور که نمادی از هستی به حساب مي آيد، است:
در آينه / دوباره نمايان شد/ با ابر گيسوانش در باد / باز آن سرود سرخ «اناالحق»/ ورد زبان اوست / تو در نماز عشق چه خواندی / که سالهاست / بالای دار رفتی و اين شحنه های پير/ از مرده ات هنوز / پرهيز مي کنند.
تا اينجای شعر اين حلاج است که از دل تاريخ به روزگار ما آمده است و اکنون در ادامه شعر اين ماييم که به دل تاريخ بازمي گرديم و هم عصر حلاج مي شويم.
ما که در لحظه به دار آويخته شدن حلاج ، کرکسان تماشا بوديم و کنار شحنه های مامور و مامورهای معذور با سکوت خويش ، آنها را تاييد کرديم :
وقتي تو/ روی چوبه دارت / خموش و مات / بودی / ما / انبوه کرکسان تماشا/ با شحنه های مامور/ مامورهای معذور / همسان و همسکوت / مانديم.
شعر مدام بين تاريخ و اکنون در رفت و آمد است و در همين رفت و آمد هاست که تاريخ و ما يگانه مي شويم و به عصری واحد مي رسيم.
تاريخ در ما زنده مي شود و ما در تاريخ ، و از خاکستر حلاج دوباره مردانی چون او مي رويند و مستان نيمه شب که حلاج هاي اين روزگارند نام او را ترجيع وار زمزمه مي کنند:
خاکستر تو را/ باد سحرگهان / هر جا که برد/ مردی ز خاک روييد/ در کوچه باغهای نشابور/ مستان نيم شب ، به ترنم / آوازهای سرخ تو را باز / ترجيع وار زمزمه کردند/ نامت هنوز ورد زبان هاست.
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?