نتایج جستجو
صفحه ۱ | ۱ نتیجه (۵ ثانیه)
مرغ تخم طلای سرخابی ( طنز - روزنامه تهران امروز)
اشار ه: این مطلب را برای ستون دیزی سه نفره در روزنامه تهران امروز نوشتم ، ناصر فیض، سعید سلیمان پور و من هر کدام دو روز در هفته در این ستون می نویسیم. چند سطر این مطلب را در روزنامه حذف کرده اند که از نظر من دلیل موجهی ندارد. آن سطرها را در مطلبم مشخص کرده ام. چون این اصطلاح (تخمی) مربوط به میوه ها و گیاهان است ،مانند هندوانۀ تخمی، بادمجان تخمی ، یعنی گیاهی که برای بذر (= تخم) پرورش داده می شود. اگر در طنز این مقدار هم نتوانیم شوخی کنیم ، که کار خیلی بی نمک می شود.
- طوطی سخن گو ، یک میلیون تومن؟! چه خبر است؟
- بله برای این که این طوطی تمام غزل های حافظ را از حفظ می خواند.
- این یکی چرا دومیلیون تومن؟!
- چون غزل های سعدی را هم حفظ است و هم تفسیر می کند.
بقیۀ حکایت را خودتان می دانید. یک طوطی ژولیده و گوشه گیر هم بود که قیمتش در حد ارقام اختلاس های رایج و معمولی بود.
فروشنده گفت : این طوطی ،نه شعر بلد است و نه حتی حرف می زند اما تمام طوطی های دیگر او را " استاد" صدا می کنند.
فکر نکنید که کفگیربه ته دیگ خورده و دارم با حکایت های تکراری آب به مطلب می‌بندم. اگر این حکایت را می دانید آن را مقایسه کنید با آن حکایت قدیمی دربارۀ کسی که رفته بود مرغ بخرد و از فروشنده قیمت پرسید.
- مرغ گوشتی می خواهی یا مرغ تخمی؟!
- آقا مؤدب باش ! بگو مرغ تخم گذار! من مرغ تخم گذار می خواهم.
- ببین آقا جان ،مرغ تخمی ،یعنی همان مرغ تخم گذار ، یکی پنج تومن اما آن مرغ کاکلی پانصد تومن.
- چرا ؟!
- برای این که همه می گویند تخم طلا می گذارد.
- واقعاً تخم طلا می‌گذارد؟ شما مطمئنید؟
- همه این طور می گویند، به هر حال هروقت تخم طلا گذاشت می بینید و خیالتان راحت می‌شود.
چه دردسرتان بدهم، آن مرد مرغ تخم طلا را خرید و به انتظار نشست ، تا تخم طلایش را ببیند و مطمئن بشود. اما آن مرغ گران قیمت نه تخم طلا گذاشت و نه حتی تخم مرغ معمولی!
کم کم صاحب مرغ تخم طلا فهمید که آن فروشنده چندان هم آدم بی ادبی نبوده که به این مرغ های تخم گذار می گفته " مرغ تخمی"!
حالا می توانید بگویید که این حکایت را هم بلد بودید، اما این را که بلد نبودید تا این دو حکایت را با هم مقایسه کنید، یعنی با روش ادبیات تطبیقی شباهت ها و تفاوت ها و نشانه های آن ها را در کنار هم بگذارید و قیاس کنید.
می فرمایید که؛ این یکی را نیز می دانستید و نیازی به این همه اظهار فضل نبود.
عرض می کنم : آیا این را نیز می دانستید که در فوتبال لیگ برتر تیم هایی که بیشترین پول ها را خرج کرده اند ، بدترین نتیجه ها را گرفته اند؟
البته که می دانستید، تازه علاوه بر آن می‌توانید بگویید که بازیکنان گران قیمت و فوق ستاره ، از رد و بدل کردن چند تا پاس ساده و کنترل معمولی توپ هم عاجزند چه رسد به سانتر کردن و ضربۀ ایستگاهی و گل زدن ! چه پر توقع! فوتبالیست فوق ستارۀ میلیاردی مگر جوان گمنام است که بخواهد در زمین بدود و تلاش بکند و گل بزند! و شادی گل خبرساز بکند؟ او به مرتبۀ استادی رسیده است و حالا باید با متانت و وقار تمام بازی کند و در زمین قدم بزند و به فکر سلامت و ابهت خودش باشد.
خوانندۀ عزیز تا این جایش را هم شما می دانید و هم من می دانم. اما آیا آن کسی که مثل ریگ بیابان برای این فوتبال پول خرج می کند اوهم این چیزها را می داند؟ آیا او از ادبیات تطبیقی خبر دارد؟ یعنی می تواند حکایت آن طوطی استاد و آن مرغ تخم طلا را باهم مقایسه کند و از آن پند بگیرد به این خوبی که ما نوشتیم و خواندیم و پند گرفتیم؟
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?