نتایج جستجو
صفحه ۲ | ۲۵ نتیجه (۱۳ ثانیه)
| بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد | + نتایج بیشتر |
شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد
تشویش سایه ها را تقدیرِ انزوا شد
| ای نماز ناتمام، ای قیام مستدام | + نتایج بیشتر |
ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان
ای گل محمدی، ای بهار بی‌خزان
| باید دهان شاعرتان را طلا گرفت | + نتایج بیشتر |
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخه ای قنوت برای خدا گرفت شعر علیل و واژه ی بی اشتهای آن
| قرآن به سر، رو لبمه خدا خدا، ردم نکن به خاطر امام رضا | + نتایج بیشتر |
«ظَلَمْتُ نَفْسِي»(۲) «یَا عَفُوُّ یَا غَفُور» (۳)
به آیه‌ی «تُوبُوا إِلَى اللَّهِـ»ـت قسم (۴)
دیگه میخوام اونی که تو میخوای بشم
خبر داری؟ « یا عالم الغیوب »
| بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است، سوگند خورده است که خیرالنسا تویی | + نتایج بیشتر |
هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلی هر روزه می کند
« آیینه تمام نمای خدا » تویی
| نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ | + نتایج بیشتر |
هرکس هر آن چه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلّی هر روزه می کند
| قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در ستایش ملکزادۀ بی‌نظیر شهزاده اردشیر فرماید | + نتایج بیشتر |
شاه ختن چو دوش نهان شد به مکمنا
وز فرق سر فکند زر اندودگرزنا
با لشکری عظیمتر از جیش روم و روس
شاه حبش دو اسبه برآمد ز مکمنا
| مقتل نوجوانى در کربلا که پدرش شهید شده بود | + نتایج بیشتر |
منبع: مقتل الحسين عليه السلام؛ خوارزمي: ج ۲ ص ۲۱
از نام و نسب اين جوان، اطّلاع دقيقى در دست نيست. برخى از متأخّران، او را عمرو بن جُنادة بن كعب انصارى دانستهاند. محدّث قمى رحمهالله، احتمال داده كه وى، فرزند مُسلم بن عَوسَجه باشد. به هر حال، مَقتلنگاران، از جوانى ياد كردهاند كه پدرش شهيد شده بود و مادرش، از وى خواست كه به يارى فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله برود. جریان در مقتل خوارزمی چنین است:
ثُمَّ خَرَجَ مِن بَعدِهِ شابٌّ قُتِلَ أبوهُ فِي المَعرَكَةِ، وكانَت امُّهُ عِندَهُ، فَقالَت: يا بُنَيَّ اخرُج فَقاتِل بَينَ يَدَيِ ابنِ رَسولِ اللّهِ حَتّى تُقتَلَ، فَقالَ: أفعَلُ!
فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام: هذاشابٌّ قُتِلَ أبوهُ، ولَعَلَّ امَّهُ تَكرَهُ خُروجَهُ، فَقالَ الشّابُّ: امّي أمَرَتني يَابنَ رَسولِ اللّهِ. فَخَرَجَ وهُوَ يَقولُ:
| شمارهٔ ۱۵۷ - وله فی الصدر شرف الدین افتخار العراق علی ادام الله ظله | + نتایج بیشتر |
زهی شگرف نوالی که بر کرم فرضست
به سنّت دل و دست تو اقتدا کردن
جهان جان شرف الدین علی که گردون را
ضرورتست بدرگاهت التجا کردن
| آنگاه پس از تندر | + نتایج بیشتر |
نمی دانی چه شبهایی سحر کردم
بی آنکه یکدم مهربان باشند با هم پلکهای من