نتایج جستجو
صفحه ۱۰ | ۱۱۱ نتیجه (۲۱ ثانیه)
| شمارهٔ ۹۹ - سرگذشت شاعر | + نتایج بیشتر |
یاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود
جز می اندر دست و غیر از عشقم اندر سر نبود
خوبتر از من جوانی خوش کلام و خوش‌خرام
در میان شاعران شرق، سرتاسر نبود
| بخش ۲۹ - رسیدن اسکندر به پیغمبری | + نتایج بیشتر |
مغنی سحرگاه بر بانگ رود
به یادآور آن پهلوانی سرود
نشاط غنا در من آور پدید
فراغت دهم زانچه نتوان شنید
| قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در ستایش کهف ا‌لا‌دانی و الاقاصی وزیر بی‌نظیر جناب حاجی آقاسی | + نتایج بیشتر |
از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر
من پاسدار آنک آن مه کند گذر
هردم به خویشتن‌گویان به زیر لب
کایدون شب مرا طالع شود سحر
| دیدن گرشاسب دخمه سیامک را | + نتایج بیشتر |
ز ملاّح گرشاسب پرسید و گفت
که این حصن را چیست اندر نهفت
چنین گفت کاین حصن جایی نکوست
ستودان فرّخ سیامک در اوست
| ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او | + نتایج بیشتر |
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
| شق القمر که معجزه ای نیست !!! | + نتایج بیشتر |
شق القمر که معجزه ای نیست !!!
از روی توست ؛ ماه اگر این سان منوّر است
از عِطر نام توست ؛ اگر گلْ معطّر است
آن چهره ی مشعشع و آن دیده ی پر آب
| بخش ۲۰ | + نتایج بیشتر |
ز بد توبه امروز باشد صواب
وگرنه چه سود از پل آن سوی آب
به زشتی کشی عالمی را به پیش
ندانسته‌ای قبح کردار خویش
| بخش ۳۸ - رفتن اسکندر به غار کیخسرو | + نتایج بیشتر |
بیا ساقی آن جام کیخسروی
که نورش دهد دیدگان را نوی
لبالب کن از باده خوشگوار
بنه پیش کیخسرو روزگار
| گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن | + نتایج بیشتر |
سپهبد چو از طنجه برگاشت باز
بگشت اندر آن مرز شیب و فراز
همی خواست تا یکسر آن بوم و بر
ببیند که کم دید بار دگر
| بخش ۶۰ - رفتن اسکندر به ظلمات | + نتایج بیشتر |
بیا ساقی آن خاک ظلمات رنگ
بجوی و بیار آب حیوان به چنگ
بدان آب روشن نظر کن مرا
وزین زندگی زنده‌تر کن مرا