نتایج جستجو
صفحه ۲ | ۱۱۱ نتیجه (۲۰ ثانیه)
| ساز سخن | + نتایج بیشتر |
آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟
| صبح عاشقانه دانش | + نتایج بیشتر |
از پله های درنگ سبز قصد بالا آمدم
لفظ آ سمانی بالابر روشن بود
| آیینهٔ روشن | + نتایج بیشتر |
ز کینه دور بود سینه ای که من دارم
غبار نیست بر آیینه ای که من دارم
ز چشم پر گهرم اختران عجب دارند
که غافلند ز گنجینه ای که من دارم
| 26 | + نتایج بیشتر |
وقتی تو نسیتی
خورشید تابناک
| كدام غبار | + نتایج بیشتر |
با حوانه ها نوید زندگی است
زندگی شکفتن جوانه هاست
| شمارهٔ ۳۳ - شکوه | + نتایج بیشتر |
فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت
به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت
فضیحت است که تسخر زند به کهنه شراب
عصیر تازه که‌نابرده زحمت چرخشت
| اشک زهره | + نتایج بیشتر |
با مرگ ماه روشنی از آفتاب رفت
چشمم و چراغ عالم هستی به خواب رفت
| ای همیشه خوب | + نتایج بیشتر |
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
| اشک یتیم | + نتایج بیشتر |
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
| زبان اشک | + نتایج بیشتر |
چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک
روشنتر از ستاره روشنگر است اشک
گوهر اگر ز قطره باران شود پدید
با آفتاب و ماه ز یک گوهر است اشک