نتایج جستجو
صفحه ۲ | ۲۶۲ نتیجه (۶۴ ثانیه)
ره آورد
+ نتایج بیشتر
گفتم به طعنه - : بی خبر از ما گریختی
حالا که آمدی چه ره آورد این رهی است .
شمارهٔ ۱۶۰ - پیام به آشنا
+ نتایج بیشتر
پیامی ز مژگان تر می‌فرستم
کتابی به خون جگر می‌فرستم
سوی آشنایان ملک محبت
ز شهر غریبی خبر می‌فرستم
به مبلغ اسلام در فرنگستان
+ نتایج بیشتر
زمانه باز برافروخت آتش نمرود
که آشکار شود جوهر مسلمانی
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
غزل شمارهٔ ۷۳۱
+ نتایج بیشتر
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
شمارهٔ ۴۲
+ نتایج بیشتر
ای گلستان حسن ترا بنده عندلیب
درد مراست نرگس بیمار تو طبیب
بازم بخوان بلطف و بنازم ز در مران
هرچند گل نیاز ندارد بعندلیب
شمارهٔ ۹۷ - نیز در مدح خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید
+ نتایج بیشتر
مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در
خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر
خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی
قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر
ای جاده! مسافر کجایی امشب؟
+ نتایج بیشتر
در شهر نمانده آشنایی امشب
دل، پر زده بی خبر به جایی امشب
غزل شمارهٔ ۲۱۱
+ نتایج بیشتر
چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد
فرشته ای بشد و فتنه ای به شهر آمد
کرشمه ای که دگر ناخنی رساند باز
گشود گریهٔ تلخ و هزار نهر آمد
پروانه های کاغذی
+ نتایج بیشتر
تو مرا با برگ کاغذی
پر از پروانه
خبر
+ نتایج بیشتر
توی شهر بی ستاره ‚ رادیو حرفی نداره
کوچه هاش توی زمستون یه آدم برفی نداره
 
×

جم جو را چگونه تجربه کردید؟

?