نتایج جستجو
صفحه ۳ | ۲۶۲ نتیجه (۵۳ ثانیه)
| غزل شمارهٔ ۱۴۰ | + نتایج بیشتر |
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
| همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است | + نتایج بیشتر |
اینجا دل سفره ها پُر از نان و زر است
آنجا جگر گرسنه ها شعله ور است
| شمارهٔ ۵۲۱ | + نتایج بیشتر |
دیوانه دلم زلف پریشان که دارد
جانم شکن طره پیچان که دارد
شبهاست که رفته ست ز من خواب و ندانم
کان خواب مرا غمزه فتان که دارد
| غزل شمارهٔ ۳۳ | + نتایج بیشتر |
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را
آن عیش بی‌روپوش را از بند هستی برگشا
| گمشده | + نتایج بیشتر |
برقست این عمر
بادست این عمر
| بهار زرد | + نتایج بیشتر |
این تلفن خراب نیست ‚ تو معرفت نداری
نامه ها بی جواب نیست ‚ تو معرفت نداری
| شمارهٔ ۲۵۵ - ستایش دیگر از آن پادشاه | + نتایج بیشتر |
الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان
که از فر تو هندستان شود آراسته بستان
به هر شهری که بگذشتی به آن شهر این خبر می ده
که آمد بر اثر اینک رکاب خسرو ایران
| بخش ۳ | + نتایج بیشتر |
چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو بشاه و بزرگان رسید
که آمد پیاده‌گو تاج‌بخش
به نخچیرگه زو رمیدست رخش
| غزل شمارهٔ ۲۶۱۴ | + نتایج بیشتر |
ما می‌نرویم ای جان زین خانه دگر جایی
یا رب چه خوش است این جا هر لحظه تماشایی
هر گوشه یکی باغی هر کنج یکی لاغی
بی‌ولوله زاغی بی‌گرگ جگرخایی
| غزل شمارهٔ ۱۸۵ | + نتایج بیشتر |
که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد
روز ما را ز شب تیره بتر خواهی کرد
خیمه در کوه و بیابان زده با لاله ز حان
خانهٔ عیش مرا زیر وزبر خواهی کرد